بیاید در ابتدای راه، مسیر افراد با دیدگاه های مختلف را از هم جدا کنیم. هر فرد را نسبت به سؤالهای در ذهن خود راهنمایی کنیم:
* دسته اول: افرادی که می خواهند تعریف کوچینگ را از دیدگاه یک کوچ بررسی کنند.* دسته دوم: افرادی که می خواهند با دید مراجع با کوچینگ آشنایی پیدا کنند، اینکه به طور کلی در کنار یک کوچ بودن می تواند چه دستاورد مثبتی را به زندگیشان اضافه کند.
خب در ابتدای راه به سؤال ذهنی دسته اول می پردازیم و کوچینگ را از دید یک کوچ بررسی می کنیم کوچینگ چیست و پیدایش آن از کجا ریشه دارد و تأثیر آن بر زندگی افراد چه چیزی می تواند باشد؟ ریشه کلمه کوچ از روستایی در شمال غربی مجارستان با نام کاکس (kocs) می آید. روستایی که در زمان خود به خاطر نوآوری که داشت، رنگ جدیدی به دنیا داد و آن را دستخوش تغییراتی کرد که جنبه مثبتی در زندگی انسان ها داشت.
در قرن پانزدهم روستای کاکس امرار معاش خود را بر پایه ساختن چرخ و حمل کالا می گذراندند که این فرایند بین دو شهر وین و بوداپست صورت می گرفت. در همان بحبوحه زمانی، شخصی با طراحی جدیدتری از کالسکههای در طراحی راحتتر و سایز بزرگتر، باعث شد سختی کار افراد کمتر شود. این کالسکه های کاکس مشهور شدند که درواقع این کلمه بعدها با نام coach در زبان انگلیسی تغییر کرد؛ بنابراین تا اینجا متوجه شدیم که «کوچ» در دنیای مدرن همان کالسکه در قرن پانزدهم میلادی بوده است.
در قرن هجدهم محصلان از این کلمه برای دبیران و معلمان استفاده کرده اند که در منزل تدریس می کردند و آن ها را برای امتحانات آماده می کرده اند. دلیل رایج شدن کلمه کوچ برای مربی ها و معلمان این بود که همانند کالسکه که رسیدن به مقصد را سریع تر و راحت تر می کرد، باعث می شد دانش آموزان و دانشجویان سریع تر و راحت تر به موفقیت در امتحانات دست پیدا کنند. کوچها در واقع برای افرادی می باشد که از نظر روانی سالم هستند و نیاز به کمک دارند برای بهتر شناختن خودشان و به یاد آوردن راه حل های که داشته اند ولی صرفا، آن را به فراموشی سپرده اند.
کوچینگ یک فرایند است که یک کوچ با داشتن مهارتِ ایجاد یک فضای امن، قابل اعتماد و اطمینان باعث میشود مراجع از همه جنبه های زندگی خود صحبت کند. کوچینگ، مشاوره دادن نیست. در کوچینگ، یک کوچ حرفهای با شنونده فعال بودن و پرسیدن سؤالات کلیدی از مراجع به او یا آور می شود که از تمامی توانایی خود، در جهت حل مسائل استفاده کند. چرا که کوچ ها اعتقاد دارند که هیچ کس به اندازه خود فرد از جنبه های زندگی خود آگاه نیست که چه راه حلی برای مسائلش جوابگو است. ریشه انسان از نسیان می آید و آن هم یعنی فراموشی. پس کوچینگ را می توان فرایندی دانست که در جهت بهبود عملکرد افراد در همه زمینه های زندگیاش کار میکند. برای ارتقا در بسیاری از زمینه های زندگی افراد می توان از کوچینگ استفاده کرد.
در کوچینگ، کوچ ها بدون دیدگاه قضاوت گرانه در کنار مراجع به او کمک می کنند که تکه های پازل زندگی خود را کنار هم بچیند و از آن تابلوی زیبا و شفاف بسازد. کوچینگ یک رابطه حمایتی دو سویه می باشد که در آن کوچ با همراه شدن با مراجع، باعث می شود که مراجع تمام نیرو و تمرکز خود را بر روی مسیر رفتنش به سمت هدف بگذارد.
چرا به کوچینگ نیاز داریم؟
چرا کوچینگ ارزشمند است؟ چرا افراد موفق کوچ دارند؟ چرا افرادی که سودای اهداف کلان در سر دارند و در دنیای رقابتی در حوزه خود حرف اول را میزنند. از کوچینگ استفاده میکنند؟ برای جواب به این سؤالات باید توجه داشت که هر فردی در مقطعی درگیر هدف بزرگی بوده است. که برای رسیدن به آن با فراز و نشیبهای متنوعی روبرو بوده است، گاهی چنان بیانگیزه که رمقی برای ادامه نداشته و گاهی پر از انرژی که چندین برابر از توان خود تلاش میکند. ازاینرو به فردی نیاز بوده که به دور از قضاوتهای شخصی، او و فعالیتهایش را ارزیابی کرده و همشانه او، از فعالیتهای او بازخورد داده و از نتایج آن گزارش دهد. این دلایل ساده اما بسیار کلیدی و حساس، ضرورت کوچینگ را بیش از پیش نمایان میکنند.
در این خصوص، بیل گیتس، بنیانگذار و رئیس مایکروسافت بر این عقیده است که: «هر فرد به یک کوچ نیاز دارد» و در ادامه خاطرات خود در خصوص کوچینگ اینچنین میگوید: «زمانی که من در حال ساخت اولین شرکتم بودم، متوجه شدم که بزرگترین محدودیت در مسر رشد شرکتم، رشد شخصی و فردی من به عنوان پایهگذار و مدیرعامل است. از اینرو یک کوچ را استخدام کردم که طی ماه ها، ۱۰ کوچ خبره من را برای برنامههای توسعه استراتژیک، حیات بخشیدن به ارزش های شرکت و کار از طریق موقعیت های بین فردی پر استرس یاری کردند و من در کار بسیار قاطعتر و مصممتر شدم که ارزش آن برای من غیرقابل وصف است.»
اگر بخواهیم به سؤال «چرا کوچینگ ضرورت دارد؟» پاسخ دهیم، ابتدا به ساکن باید به پیچیدگیهای دنیای امروز اشاره کرد. هر روز که ارتباطات در جهان پیچیدهتر میشود، نقش تکنیکهایی چون کوچینگ نیز، در بروز عملکرد مؤثر، لذت بخشیدن به توانمندیها و قرار گرفتن افراد در فضای یادگیری و یاد دهنده در سازمانها، بیشتر احساس میشود. افراد برای توسعه فردی به مهارتها و فنون نوآورانهی بیشتری پیوند میخورند تا آنجا که فنونی چون کوچینگ در نزد نخبگان و مدیران برنامهریز نه فقط یک مهارت و فن، بلکه به عنوان هنر تحولآفرین شناخته میشود. عملکرد کوچینگ زمانی پیچیدهتر و حساستر میشود که نیاز کوچ به سازمانهای خدماتی که علاوه بر الزامات سازمانی با سلامت و شادابی و افزایش عملکرد مرتبطاند، چشمگیرتر میشود؛ به صورتی که سازمانها و مدیران استراتژیست باید پاسخگویی قویتری به مشتریان، مراجع و مردم ارائه دهند. اجرای راهبرد کوچینگ علاوه بر اینکه فرهنگ یادگیری، فرهنگ رقابت سالم، ارتباطات شایسته، تعامل و همکاری و کسب بهترین تجارب را ترویج میکند، ایدههای بسیار خوبی را برای عملکرد سریع، یادگیری مؤثر و لذت بخشیدن به یادگیری و یاددهی در اولویت کاری مدیران و کارکنان جای میدهد.
چه چیزی ضرورت استفاده از کوچینگ را افزایش داده است؟
از جمله مواردی که ضرورتهای کوچینگ امروزی را افزایش داده است افزایش پیچیدگیهای محیطی و درنتیجه افزایش مشکلات و چالشهای کاری؛* ناتوانی افراد در پاسخگویی به محیط پویا (دینامیک) و متنوع؛* گسترش بخش خدماتی در کسب و کارها و ایجاد شرایط کاری متنوع، با توجه به ویژگی های این حوزه و اهمیت توجه به افزایش مستمر کیفیت فرایندها؛* نیاز به استفاده سریع از آموخته های تجارب محیط کار برای رسیدن به عملکرد مطلوب؛* افزایش اهمیت مدیریت دانش و انتقال دانش ضمنی به کارکنان طی فرایندهای کاری؛* افزایش تمایل کارکنان برای رشد و پرورش قابلیتهای خود در مسیر شغلی مطلوبشان و نیاز به روشهای متنوع برای افزایش دانش و مهارتهای شغلی.
موضوعی ساده که گاهاً احمقانه به نظر میرسد، اما بسیار تأثیر گذار
کوچینگ گونههای متنوعی دارد اما در همه موارد، هدف آن کمک به شما برای رسیدن به بهترینِ خود در مقام رهبر، مدیر یا یک شخص است. تجربه کوچینگ، چیزی شبیه به ترکیبی از درمانگری، بحثهای جلسات هیأت مدیره و آموزشهای تیم های المپیک است. در کوچینگ، تمرکز بر روی پیشرفت شما است، همانطوری که شما آن را تعریف کردهاید، تعریفی که معمولاً به تدریج تکمیل میشود. لازم نیست که یک کوچ، نقش بازیکن خط حمله را بازی کند تا مفید به نظر برسد (همانند پیت کارول که هرگز بازیکن فوتبال خوبی نبود) بلکه همین قدر که با دنیای شما آشنا باشد، کفایت میکند.
مدیرعامل پیشین گوگل، اریک اشمیت میگوید،
بهترین توصیهای که همیشه به همه کرده است داشتن یک کوچ است. بیل گیتس هم با تأکید بسیاری میگوید که هر فردی باید کوچ داشته باشد. فرد ویلسون، سرمایهگذار خطرپذیر هم، از کوچینگ و بویژه برای مدیرعاملان تازه کار دفاع میکند. طرفداری ما را در اینجا ببخشید زیرا بسیار به این موضوع علاقهمندیم و مزایای مثبت شراکت در کوچینگ را به خوبی درک کردهایم.
یکی از بنیانگذاران شرکت های بزرگ در دنیا در خاطرات خود درباره کوچینگ می گوید:
“زمانی که در حال ساخت اولین شرکتم بودم، متوجه شدم که بزرگترین محدودیت در رشد شرکتم، رشد شخصی من به عنوان پایهگذار و مدیرعامل است. بنابراین یک کوچ استخدام کردم. طی ماهها، ده کوچ مرا برای برنامههای توسعه استراتژیک، حیات بخشیدن به ارزشهای شرکت، کار از طریق موقعیتهای بین فردی پراسترس یاری کردند و من در بسیار قاطعتر و مصممتر شدم که ارزشش برای من غیرقابل وصف است”.
تعریف کوچینگ در مجله فورچون: کوچینگ موانع رسیدن به بالاترین سطح عملکرد را از سر راه برمیدارد و به جای آموزش به افراد، کمک میکند تا خود یاد بگیرند. مراجعان میگویند، کوچینگ برای آنها چیزهایی زیادی به ارمغان میآورد، زیرا به آن ها کمک میکند تا تمرکز کنند، وظایف را به بخشهای کوچک تقسیم و ارزشهایشان را شناسایی کنند.
تعریف کوچینگ مدیران در هاروارد بیزنس ریویو: هدف کوچینگ، مدیریت خوب است، مدیریتی که بهترین استفاده از منابع ارزشمند سازمان را ممکن میکند.
اگر شما هم به کوچینگ فکر میکنید در ادامه ۱۲ تأثیر آن را که ممکن است به درک شما از کوچینگ کمک نماید، آورده ایم:
ما همیشه در حال انتخاب هستیم، بروم یا نروم؟ بگویم یا نگویم؟ ببینم یا نبینم؟ حتی وقتی تصمیمی نمیگیرد، یک تصمیم گرفتهاید.
آیا از آن دسته کسانی هستید که تعیین مسیر زندگی خود را روی خلبان اتوماتیک تنظیم کردهاند و اجازه میدهند تنها عادتها، باورها و تجربههای گذشته به زندگیشان جهت بدهند. دیر یا زود زمانی فرا میرسد که باید تصمیمی کلیدی بگیرید که میتواند زندگی شما را زیرورو کند. برای آن لحظه باید آماده بهدست گرفتن فرمان زندگی باشید.
اگرچه بهنظر میرسد هر روز تصمیم مهمی نمیگیریم؛ ولی در زندگی شخصی و حرفهای هر آنچه که بدست میآوریم ماحصل تصمیمات ما است. به همین دلیل است که هیچ تصمیم کوچکی وجود ندارد. آنچه که در تصمیمها مهم به شمار میرود، زمان و دقت است. برای رهایی از این گرداب و افزایش اثربخشی تصمیم گزینه درجه یک توجهبه فواید تلفیق کوچینگ و تصمیمگیری است.
برای درک وقایع مربوطبه هر تصمیم باید در جستوجوی نتایج قابل اندازهگیری باشید. حتی اگر بنا دارید، تیری در تاریکی رها کنید. هر شک و تردیدی میتواند کار گزینش را به یک چالش بزرگ تبدیل کند؛ چرا که با عدم بینش و اطلاعات کافی در هر لحظه ممکن است اختیار و کنترل وقایع از دست شما خارج شود. اوضاع زمانی پیچیدهتر میشود که شما عضو یک تیم باشید.
کوچینگ و تصمیم گیری می تواند در این مواقع به شما کمک کند
هر اتفاق خوشایند و اخوشایند در زندگی ما زاده یک تصمیم است. بعد از هر تصمیم باید منتظر عواقب مثبت و منفی در کیفیت زندگی، رابطهها و امور مالی خود باشیم. گاهی عدم شناخت موقعیتها باعث وحشت بیش از اندازه عواقب منفی میشود و اینجا است که با تعویق تصمیم در دام بزرگ انتخاب اسیر میشویم.
تقاضای زمان یا اطلاعات بیشتر بهنظر بهانه خوبی است تا ما را از لحظه انتخاب دور کند؛ ولی با درک مزایای تلفیق کوچینگ و تصمیمگیری بهزودی متوجه میشویم که هزینه هنگفتی را در جهت زایل کردن سلامت عقل و اعتمادبهنفس خود از جیب پرداختهایم. استرس و اضطراب فرسایشی و البته غیرضروری ناشی از تعویق تصمیمگیری که بر جان ما مستولی میشود، همچون موریانهای بنای زندگی ما را به سمت ویرانی سوق میدهد.
از سویی تعویق در تصمیمگیری قاتل فرصتهای ناب بررسی اقدامات و بازخوردهای اولیه در تصمیمگیری است. از طریق همین بازخوردها، متوجه میشوید که تصمیم همراه با تردید چقدر با واقعیات زندگی مطابق است.
کوچینگ و تصمیمگیری فرصتی برای رفع تردید در توانایی شما در تشخیص مسائل است. کشف قدرت انعطافپذیری ذاتی شما با کوچینگ و بهره بردن از توان یادگیری شما که تا کنون مغفول مانده باعث میشود همچون سوپرمن اعتمادبهنفس حقیقی را در زندگی خود دست پیدا کنید و بهترین تصمیم ممکن را در هر لحظه انتخاب کنید. برای درک این مسئله نگاهی به روشهای اتخاذ تصمیم ضروری است.
روشهای اتخاذ تصمیم به دو شیوه زیر تقسیم میشوند.
وقتی روی خلبان اتوماتیک حرکت میکنیم، درواقع در حال تفکر سریع هستیم و همین امر باعث میشود که متوجه نشویم در حال تصمیمگیری مکرر هستیم. حرکت ناگهانی پای شما روی پدال ترمز، وقتی کسی یا چیزی بهطور ناگهانی در مقابل خودرو شما ظاهر میشود، یک مثال ساده از این روال است.
تفکر کند وقتی رخ میدهد که ما فرصتی پیدا میکنیم تا درباره کار بعدی خود فکر کنیم. این که ما بر سر فردی یا چیزی که بهطور ناگهانی در مقابل خودرو پریده، فریاد بزنیم، گلاویز شویم یا حتی خدا را شکر کنیم که کار به جای باریک نکشیده، همه تصمیماتی ناشی از تفکر کند است.
وقتی در یک مهارت کار کشته میشوید سریع فکر میکنید و در میان انبوه اطلاعات و دادههایی که هر لحظه مغز ما را بمباران میکنند، تنها دادههای کلیدی را مدنظر قرار میدهید. کوچینگ و تصمیمگیری نیز پیوند مبارکی است که به شما کمک میکند در مهارت تصمیمگیری خبره شوید.
به عنوان مثال به کمک کوچینگ و با تحلیل چهره و زبان طرف مقابل خود به عمق احساسات و نگرشهای او پی میبرید. اگر با رموز پرسشگری در کوچینگ آشنا باشید، با پرسشهای مناسب کنترل یک رابطه را در دست میگیرید و علاوه بر عمقدهی به ارتباط خود، اطلاعات با ارزشی را پیدا میکنید که در تصمیمگیری نهایی شما مؤثر خواهند بود.
کوچینگ و تصمیمگیری برگ برنده شما برای آسانتر کردن تصمیمات سریع است. از این طریق فشار و استرس شما بهنحو موثری کاهش یافته و با چشماندازی روشن از ظرفیت خود و با بررسی مدبرانه گزینههای موجود، دست به انتخاب میزنید. نتیجه روند علمی کوچینگ و تصمیمگیری رضایت خاطر عمیق و خداحافظی با حسرت گذشته است.
با هر اشتباهی در تصمیمگیری روزگار خود را ترسناکتر، عمر مشکلات را طولانیتر و کنار آمدن با شرایط جدید را دردناکتر خواهیم کرد. تسریع در گزینشها از نتایج درخشان کوچینگ و تصمیمگیری است و نتیجه تسریع در انتخابها، افزایش انگیزه برای به آغوش کشیدن شاهد موفقیت در زمان کمتر است.
اگر تصمیمگیری خوب زاده اطلاعات درست و دقیق است، چه ابزاری به جز کوچینگ به ما کمک میکند با صرف کمترین وقت و انرژی به آنها دست پیدا کنیم. تلفیق کوچینگ و تصمیمگیری راه را بر فشار اطرافیان، تأثیرپذیری از اطلاعات بیفایده، صدمات خرافات و تعصبات، بهويژه از انواع بیپایه و اساس به صفر میرساند.
کوچینگ و تصمیمگیری آغاز روزگار جدی در تعالی و رشد شخصی شما خواهد بود. کوچینگ شناخت شما از توانمندیها و محدودیتهای فردی را بهنحو چشمگیری دگرگون میکند. شما با سلف کوچینگ هزاران دروازه از فرصتهای جدید را به روی خود باز میکنید. حال اگر از توان کوچهای مجرب نیز در خودشناسی و افزایش انضباط فردی بهره ببرید با جرات و صلابت نه تنها هر روز؛ بلکه در حین انتخاب سختترین تصمیمات زندگی، خواهید گفت: کار نشد ندارد.
هر تصمیم ما یک حلقه از زنجیره نتایج است. درواقع شما از طریق کوچینگ و تصمیمگیری توانایی افزایش عملکرد خود در چرخه جمعآوری اطلاعات صحیح، برگزیدن بهترین تصمیمها، اولویت بندی و البته اقدام و بررسی نتایج ارتقا میدهید. آپدیت این توانایی بلاشک فصل جدیدی از زندگی را برای شما رقم خواهد زد.
درک موقعیت شما در زندگی که نتیجه فهرستی از نیازها، تمایلات و گزینههای روی میز است ماحصل جلسات کوچینگ است. فهرستهای دوگانه مثبت و منفی که با کوچها تکمیل میکنید، به محدودیتها، امکانات و نتایج اقدامات شما وضوح میبخشد.
دیر یا زود لحظاتی فرا میرسند که برای تصمیمات خود باید به احساسات عمیق خود گوش فرا دهید. درک دقیق ماهیت این احساسات، ریشه در کیفیت فهرستهای دوگانه ارزشیابی دارد.
وقتی نتایج تصمیم خود را ارزیابی میکنید باید توان یادگیری خود را افزایش دهید. کوچ ها در این مرحله نیز با تقویت قدرت تحلیل و تجزیه و نیروهای شما را وقف پیادهسازی استراتژیها میکند. شاید بهترین تصمیم زندگی شما استقبال از پیوند کوچینگ و تصمیم گیری باشد. به شما تبریک میگوییم؛ چرا که کائنات به شما رو کرده است.
سعی کردم در این مقاله شما را با موضوع کوچینگ و تصمیم گیری آشنا کنم جهت توضیحات تکملی لطفا سایر مقاله های این سایت را مطالعه نمایید .
در دنیای ناپایدار، رقابتی و غیر قابل پیشبینی امروزه، داشتن یک برنامهریزی منظم و دقیق برای روبرویی با مشکلات و چالشهای پیش آمده میتواند بهترین شیوه برای توسعه مهارتهای فردی و مدیران مشاغل باشد. شاید شما هم شنیده باشید که برای هدایت و دستیابی به اهداف یک کسب و کار استفاده از کوچینگ یا مربی مانند یک تیم ورزشی میتواند تا چه اندازه مؤثر واقع شود. اما اجرای فرایند کوچینگ تنها مختص حرفه ورزش نمیشود بلکه تمامی کسب و کارها چه کوچک و چه بزرگ را شامل میشود.
کوچینگ چیست؟
کوچینگ یا کوچ چیست؟ به زبان ساده میتوان گفت کوچینگ فرآیندی است که عملکرد و کارآیی فرد را بهبود میبخشد و بیشتر بر روی حال تمرکز دارد تا این که بخواهد به گذشته یا آینده دور بپردازد. برای آنکه کوچینگ را بهتر بشناسیم و با کارکردهای آن در زمینه مورد بحث آشنا شویم، قصد داریم در این مقاله علاوه بر پیشینه و جزئیات آن، درباره روشهای دیگر آموزشی صحبت کنیم و به تفاوتهای آنها بپردازیم.
فرایند کوچینگ، یک فرایند خلاق و انعطافپذیر است. تحریک شدن تفکر فرد مراجعهکننده و ایجاد یک بینش و ایده جدید در ذهن فرد را در پی خواهد داشت. کوچینگ از یک پروتکل و قاعده مشخصی استفاده میکند اما در جلسات باید مطابق با اتفاقات پیش آمده و در جهت دستیابی به اهداف حرکت داشته باشیم. چنانچه نگرش جدید و ایده پردازی در فرد ایجاد نشود در اصطلاح یادگیری صورت نگرفته و عملاً ما هیچ کوچینگی را تجربه نکردهایم.
یکی از مهمترین روشها که اتفاقاً شباهت زیادی هم با کوچ کردن دارد منتورینگ است. هرکدام از این روشها در جایگاه خود کاربردهای مفید و شاید بتوان گفت ضروری برای پیشبرد اهداف شرکت و توسعه فردی و سازمانی دارند.
کوچینگ انواع متفاوت و متعددی دارد، اما در اینجا قصد نداریم کوچ در نقش کارشناس یا متخصص را بررسی کنیم.
برای پاسخ به سؤال کوچینگ چیست بیشتر به نقش کوچ به عنوان یک تسهیلگر آموزشی میپردازیم. تفاوت بسیاری هست بین درس دادن به یک نفر و کمک کردن به او برای یادگیری!
در کوچینگ، کوچ یا مربی فردی است که دوست دارد با افراد گوناگون که در سطحهای مختلفی از زندگی مانند بخش خصوصی، شخصی، شغل و حرفه و یا کسب و کار هستند ارتباط مؤثری برقرار نماید تا او را در رسیدن و دستیابی به اهداف خود راهنمایی نماید. بنابراین کوچ باید شخصی با تجربه و دارای صلاحیتهای لازم برای مربیگری باشد. با تکنیکها و سبکهای مناسب برای رشد و پیشرفت آشنایی داشته باشد.
فرایند کوچینگ فاصله بین آنچه فرد فکر میکند هست و آنچه میتواند باشد را کاهش میدهد در حالت کلی هنر تسهیل کردن راه برای رسیدن به هدف است. کوچینگ مجموعه مهارتهایی است که استعدادها و پتانسیلهای فرد را شکوفا میکند تا فرد بتواند در زندگی شخصی و حرفهای خود کارآیی و عملکرد بهتری داشته باشد.
کوچینگ به فرد فرصت میدهد تا برای خود اهدافی مشخص کند و در راستای محقق شدن این اهداف گام برداشته و اقداماتی صورت دهد. کوچ راه را برای رسیدن به این اهداف و موفقیت فرد هموار میکند، به او انگیزه میدهد تا تعهد و مسئولیتپذیری بیشتری از خود نشان دهد.
کوچینگ آمیزهای از چالش و حمایت است. کوچینگ نه یک روش درمانی است، نه آموزش، نه مشاوره و نه منتورینگ. در واقع کوچینگ یک رابطه مشارکتی بین کوچ و فرد مراجعهکننده است که با طرح مسألهای از جانب فرد شروع میشود. در ادامه کوچ یا مربی حرفهای با طرح سؤالات و جمعآوری اطلاعات از پاسخها، فرایندی را برنامهریزی میکند تا او را به هدف خود برساند. توسعه فردی و سازمانی با همکاری افراد، افزایش اعتماد به نفس، خودباوری، خودشناسی و افزایش سطح درک و آگاهی از مهمترین دستاوردهای کوچینگ به شمار میروند.
کوچینگ یا تسهیلگری، همکاری بین کوچ و مراجع در قالب یک فرآیند فکری و خلاقانه است که در طی آن مراجع پتانسیلهای شخصی و حرفهای خود را به حداکثر خود میرساند.
یک کوچ حرفهای در سایه صداقت، رازداری و عدم قضاوت دیگران با باور کردن فرد مراجعهکننده، ایدهها و نظرات درونی شخص را در معرض دید قرار میدهد. علاوه بر این داشتن صلاحیتهای فدراسیون بینالمللی کوچینگ (ICF) در رتبه یک کوچ تأثیرگذار خواهد بود. در واقع یک کوچ با تجربه و ماهر میداند چه موقع از مهارتهای خود استفاده کند تا بیشترین اثرگذاری را داشته باشد.
گاهی اوقات لازم است تا مراجعهکننده را در معرض نور و روشنایی قرار دهید تا تواناییها و استعدادهایش آشکار شود و با استفاده از آنها بتوان بهترین راه حل را انتخاب کرد.
برای اینکه کوچینگ براتان جا بیوفتد و مفهوم آن را درک کنید توصیه میکنم ویدئو جغد و روباه رو حتماً ببینید؛
به منظور دستیابی به ریشه کلمه کوچینگ میتوان تاریخچه پیدایش آن را بررسی نمود. در اوایل دهه 1990، افراد با آشنایی با فرایند کوچینگ توانستند راههای افزایش و بهبود عملکرد خود را به دست آورند. کوچینگ پیدایش یک رابطه بر اساس مکالمات هدفمند است. اینطور به نظر میآید کلمه کوچ درواقع از روستایی به نام کاکس KOCS آغاز میشود که در شمال غربی مجارستان قرار دارد؛ این روستا در حدود قرن پانزدهم میلادی به علت نوآوریی که در زمان خود داشت، مشهور شده است.
امرار معاش روستاییان کاکس از طریق حمل کالا به وسیله چرخهای دست ساز بین وین و بوداپست بوسیله چرخهایی ساخت دست خود بود، تا اینکه فرد یا افرادی که نام آنها در تاریخ ثبت نشده است، کالسکهای را طراحی و ساختند که نسبت به سایر چرخهای حمل و نقلی و کالسکههای آن زمان بزرگتر و راحتتر بودند که بعدها این کالسکهها با نام کالسکههای کاکس شناخته و استفاده میشدند. پیشنهاد میشود مقاله دیگر ما در خصوص قدرت را بخوانید.
در قرن شانزدهم میلادی کالسکه جزو وسایل نقلیه های مرسوم بود و در سراسر اروپا مورد استفاده قرار میگرفت. این واژه بعدها به کُوچ COACH در زبان انگلیسی تغییر شکل داد و در نهایت کوچ به کالسکهای اطلاق میشد که مسافری را بطور خصوصی با پرداخت مبلغی، از مبدأیی مشخص به مقصدی مشخص انتقال میداد.
در دهه 1830 در دانشگاه آکسفورد از کلمه کوچ برای حمایت و پشتیبانی معلمی از فعالیتهای دانشجوی خود اشاره شده است. این به این معنی است که معلم مانند یک کالسکه دانشآموز خود را از سمت نقطهای که نمیداند برای دستیابی به هدف خود چه کاری باید انجام دهد به نقطه مشخص قبولی در امتحانات میرساند و او را در رسیدن به هدف کمک میکند.
کوچ چیست؟ اولین نمونه کالسکه که کوچ نام داشت
انواع گرایش های کوچینگ
انواع گرایش کوچینگ را میتوان به ویژه با سرویسهای ارتباطی امروز و با روشهای مختلفی به کار گرفت. جواب سؤال کوچینگ چیست تاحدودی گسترده است و امروزه نه فقط به صورت حضوری بلکه با ابزارهای اینترنتی در بستر وب میتوان جلسات کوچینگ کاملاً تخصصی بصورت وبینار برگزار کرد و خدمات گستردهتری ارائه داد.
کوچینگ را از نظر تعداد افراد حاضر در جلسه میتوان به فردی و گروهی تقسیم کرد ولی انواع کوچینگ در طول سالها در گرایشهای متفاوتی ارائه شده است که باید مهمترین آنها را بشناسیم؛
و بسیاری موارد دیگر مانند (، کوچینگ نوجوانان،کوچینگ والدین انگیزشی، زوجین، سلامت، خانواده، کارآفرینی، معنوی و…)
کوچ کیست و چه خدماتی را ارائه میدهد؟
قبل از اینکه به سؤال کوچینگ چیست بطور گسترده بپردازیم بهتر است ابتدا بدانیم کوچ کیست. فرد مراجعهکننده با اجرای کوچینگ میخواهد تغییری ایجاد کند و به آن چیزی که میخواهد برسد. کوچ خوب همیشه بر این باور است که افراد خود پاسخ مشکلاتشان را دارند اما در عینحال میداند که شاید برای رسیدن به این پاسخها به کمک نیاز داشته باشند. یک کوچ حرفهای به فرد کمک میکند تا به چیزی که میخواهد دست یابد و برای این کار باید بداند فرد کجاست و به چه جایگاهی میخواهد برسد. هنگامی که فاصله بین جایگاه کنونی و هدف برای فرد مشخص شد، کوچ با استفاده از ابزارها و روشهای خود و ایجاد یک محیط ایمن، حرکت را آغاز میکند و فرد را با تشویق کردن و آموزش مهارت در جهت دستیابی به هدف راهنمایی میکند.
حال به این مسأله میپردازیم که فرایند کوچینگ چگونه است؟ کوچینگ یعنی آزاد کردن پتانسیلهای فردی با هدف به حداکثر رساندن عملکردشان است. کوچینگ یا تسهیلگری به افراد کمک میکند تا یاد بگیرد نه این که بخواهد به آنها چیزی بیاموزد.
کوچ بر این باور است که فرد پاسخ مشکلاتش را میداند و با استفاده از مهارتهایی همچون گوششنوا، پرسشگری مؤثر و ارائه بازخوردهای سازنده به او کمک میکند تا این پاسخ را کشف کند. کوچ به فرد کمک میکند تا مطلب تازهای یاد بگیرد نه این که به او مطلب تازه ای یاد بدهد.
کوچ دست به دست مراجع میدهد و او را به عمیق فکر کردن ترغیب میکند، به او انگیزه میدهد تا پتانسیلهای فردی و حرفهای خود را به اوج برساند.
کوچ بر روی آینده و فرصتهای پیش رو تمرکز دارد نه اشتباهات گذشته. کوچ همیشه بر این باور است که توانمندیهای فرد فراتر از چیزی است که در حال حاضر نشان میدهد و او را بر اساس عملکرد امروز فرد را قضاوت نمیکند. از این طریق است که به او کمک میکند به جایگاه بالاتری دست یافته و رشد کند. کوچ نگاه میکند تا ببیند مراجع چه توانمندیهایی دارد که از آنها بهره میگیرد و چه توانمندیهایی دارد که از آنها استفاده نمیکند.
برای اینکه بهتر با مفهوم کوچ چیست آشنا شوید، لازم است بگوییم؛ کوچها در واقع تسهیلگرانی هستند که به شما کمک میکنند تا بتوانید به آگاهی برسید و مسائل زندگی را خودتان پیدا کنید و آنها را یاد بگیرید. کوچها هرگز شما را نصیحت نمیکنند و به شما راهکار ارائه نمیدهند، بلکه آنها به وسیله ابزارهای کارآمد در شغل خود به شما کمک میکنند تا برای پیشبرد اهدافتان، یک نقشه راه در نظر بگیرید یا اینکه بتوانید پازلهای درونی را که باعث بروز مسائلی در زندگی شما شدهاند، در کنار یکدیگر قرار دهید و به نتیجه مطلوب برسید.
در حقیقت میتوان گفت که کوچها به افراد کمک میکنند تا خودشان با رسیدن به آگاهی لازم و پاسخ سؤالهای مختلف، بتوانند میان آن کسی که هستند و آن کسی که میخواهند باشند، یک پل به وجود بیاورند. کوچها به افراد کمک میکنند تا پیچیدگی ذهنی و افکار خود را خودشان به راحتی سرؤسامان ببخشند، آنها را ساده کنند و به شفافیت برسند.
با وجود اینکه کوچینگ یک رویکرد کاربردی کاملاً مستقل است، اما نمیتوان از تأثیر روانشناسی بر روی آن چشم پوشی کرد. معنی کوچینگ در روانشناسی برگرفته از چند شاخه روانشناسی بوده و در ساختار رویکردی آن ردپای روانشانسی انسانگرا، مثبتگرا و تئوری یادگیری به وضوح مشاهده میشود.
کوچینگ در سایر شاخههای علم روانشناسی هم وجود داشته و در برخی منابع از آن به عنوان کوچینگ روانشناسی نام برده میشود. علم کوچینگ در واقع زیرمجموعهای از روانشناسی کاربردی است که سعی دارد مفاهیم و تئوریهای روانشناسی را با روش هدایتگری فرد به کار بگیرد. هدف این کار افزایش دستاوردها، عملکردها و سلامت روان افراد، تیم و سازمانها با به کارگیری راهکارهای مبتنی بر مستندات به دست آمده از تحقیقات و نتایج علمی است.
در شرایطی که نگرانی و اضطراب زیاد شده و پذیرش کم باشد، یادگیری ضعیف میشود. افراد برای انجام بسیاری از کارها دانش لازم را دارند، اما شرایط دشواری برای اجرای آنچه که میدانند، پیش روی آنها قرار دارد. ضرورتی ندارد که شما حتماً بیشتر از یک شخص یا رئیس یاد بگیرید، اما باید آنچه از قبل درون شما نهفته را اجرا کنید.
افزایش فشار بیش از آنکه به نتیجهگیری کمک کند، باعث آزار، فلج شدن و از کارأفتادگی میشود. اگر واقعاً میخواهید بهترین عملکرد را در زندگی شخصی و کاری خود داشته باشید، باید آن را با الگوهای رایج بازنگری کنید، بنابراین بهتر است عملکرد خود را از طریق آموزش و سایر مداخلات مدیریت سنتی بهبود ببخشید.
فرایند کوچینگ، یک عملیات هدفمند است که به فرد مراجعهکننده کمک میکند تا با کمک کوچ یا مربی خود، استعدادها و تواناییهای خود را بشناسد و با ایجاد انگیزه از جانب کوچ در راه رسیدن به اهداف خود گام مهمی بردارد.
فرایند کوچینگ، با ایجاد انگیزه بالا در افراد باعث میشود تا با یک روحیه مثبت در فرصت به وجود آمده همراه با بهترین راه حل بتواند انتخاب مناسبی برای رسیدن به هدف خود داشته باشد و شاهد موفقیت و پیشرفت کسب و کار، حرفه و یا شغل خود باشد. در واقع کوچینگ مانند یک سفر پر پیچ و خم است که فرد با راهنماییهای کوچ میتواند به مقصد برسد. اهدافی که فرد مراجع باید برای خود مشخص کند دارای ویژگیهایی از جمله:
سپس به او کمک میکند تا با واقعیتها مواجه شود و موقعیت کنونی خود را به شکلی صریح و واقعگرایانه توصیف کند. در مرحله بعد مراجع به بررسی گزینههایی میپردازد که او را در راه رسیدن به هدف کمک میکند و در نهایت لیستی از اقداماتی تهیه میکند که میتواند با کمک آنها به هدفش برسد.
کوچ فقط مراجع را از واقعیت مشکل آگاه میکند و با پرسشگری قدرتمند مسئله را برای مراجع به گونهای قابل فهم و ساده می کند تا در نهایت خود او با اعتماد به نفس و آگاهی تصمیم به حل مشکلش بگیرد. پیشنهاد میشود با دوره کوچینگ علی مسچی همراه شوید.
کمتر پیش میآید کسی از کوچینگ سخن بگوید و به تیموتی گالوی و دیدگاههایش در کتاب بازی درونی اشارهای نکند. تیموتی گالوی با کتاب بازی درونی تنیس، تفکرات را درباره کوچینگ متحول ساخت. به اعتقاد او بزرگترین مانع بر سر راه موفقیت و بالفعل در آوردن پتانسیلهای فرد در درون او قرار گرفته و یک عامل محیطی و بیرونی نیست.
گالوی بر این باور است که کوچ باید راه را بر دیالوگهای درون ذهنی افراد ببندد و این جمله را در ذهن آنها جا بیندازد؛ “نه این درست نیست! روی دستهایت تمرکز کن! باید زاویه متفاوتی به دستهایت بدهی.”
وقتی به دیالوگهای درونی ذهنت مجالی برای خودنمایی نمیدهی، بدنت میتواند کنترل اوضاع را به دست بگیرد. میتوان گفت وقتی این دیالوگهای درونی ذهن به حالت تعلیق در میآید، بدن میتواند به یک ایده کاملاً واضح و شفاف دست یابد و بفهمد که چه باید بکند. گالوی در کتابش از افراد میخواهد بر روی بالاترین نقطهای تمرکز کنند که توپ تنیس را میتوان پرتاب کرد.
این فعالیت فقط ذهن شما را منحرف میکند تا دیالوگهای درونی ذهنتان متوقف شوند و بدنتان بتوانند کنترل اوضاع را به دست بگیرد. همین تکنیک ساده کمک کرد تا افراد به آرامش رسیده و بازی تنیسشان فوراً بهتر شود.
گالوی معتقد بود این تکنیک فقط در بازی تنیس کاربرد ندارد و افراد همه پاسخها را در درون خود دارند و با این تکنیک میتوانند به جواب برسند. در کوچینگ به فرد کمک میکنیم تا صدای دیالوگ درون ذهنشان را خاموش کنند تا در سکوت یا بگیرند و به غرایز یا ضمیر ناخودآگاه خود فرصت دهند، کنترل اوضاع را به دست گیرد.
گاهی اوقات خاموش کردن این دیالوگ به معنای پرت کردن حواس فرد و گاهی اوقات به معنای تجسم کردن بدترین حالت ممکن و از بین بردن ترس است.
نیاز به مشاوره دارید؟
این مدل چهار مرحله دارد که با استفاده از آن میتوان صلاحیت یادگیری خود را ارزیابی کنید؛
از جهالت و عدم آگاهی خود نسبت به یک موضوع بیخبر هستید. نمونهای از جهالت ناخودآگاه کودکی است که تا به حال دوچرخه ندیده یا نمیداند به جز زبان خودشان زبان دیگری هم وجود دارد.
از عدم آگاهی و مهارت خود در یک زمینه خاص با خبر هستید. نمونهای از جهالت آگاهانه کودکی است که دوچرخهسواری دیگر کودکان را میبیند یا میشنود که دیگران به یک زبان دیگر صحبت میکنند و دوست دارد دوچرخهسواری یا زبان آنها را بیاموزد.
یاد گرفتهاید که چگونه باید کاری را انجام دهید اما برای انجام دادن آن کار باید ابتدا فکر کرده و تمرکز کنید. نمونهای از دانش آگاهانه کودکی است که میتواند دوچرخهسواری کند اما اگر نداند که کجا باید برود ممکن است بیفتد.
آن قدر خوب یادگرفتهاید که چگونه باید کاری را انجام دهید که این یادگیری در ذهن شما حک و نهادینه شده است. دیگر برای انجام این کار نیازی به فکر کردن ندارید. در واقع اگر بخواهید به آن فکر کنید ممکن است نتوانید آن را انجام دهید.
کوچ باید بفهمد مخاطب در کدام مرحله از یادگیری قرار دارد تا با استفاده از یک زبان مناسب بتواند به فرد کمک کند یاد بگیرد و به مرحله بعد قدم بگذارد. هر چه باشد کار بسیار دشواری است که بخواهید مهارتی را در خود تقویت کنید که اصلاً نمیدانید از فقدان آن مهارت رنج میبرید.
مزایای کوچینگ برای افراد
فرایند کوچینگ در صورتی که با همراهی یک کوچ آگاه، با تجربه و حرفهای به صورت شخصی انجام شود میتواند در تمامی ابعاد زندگی فرد تأثیر مثبت ایجاد نماید. در حالت کلی کوچینگ مناسب موجب افزایش اعتماد به نفس فرد، بهبود عملکرد و کارایی و آموزش و یادگیری مهارتهای ارتباطی مؤثر است. علاوه بر این آشنایی با فرایند کوچینگ شامل مزیتهای دیگری میشود که عبارتاند از:
⦁ افزایش توانایی حل مسأله، هدفگذاری، برنامهریزی و مدیریت زمان
⦁ افزایش اعتماد به نفس در افراد با شناخت نقاط قوت و ضعف خود
⦁ آموزش و یادگیری
⦁ بهبود برقراری روابط
⦁ افزایش مسئولیتپذیری، تصمیمگیری مؤثر
⦁ برقراری تعادل در زندگی
فرایند کوچینگ برای چه افرادی مفید است؟
مطلب ارائه شده در فرایند کوچینگ چگونه است؟ عنوان شد که افراد به عنوان مراجعهکننده میتوانند با اعتماد به مربی خود و تسهیل شدن کارها به هدف خود دست یابند. در این میان افرادی که دارای انعطافپذیری بیشتری هستند، صبور و دارای روحیه تغییرپذیری هستند میتوانند با قرار گرفتن در موقعیت عالی با یک برنامهریزی صحیح و منظم از فرایند کوچینگ نهایت بهره را ببرند. در واقع کوچینگ برای تمامی افرادی که برای اینده خود برنامه دارند هدف مشخصی داشته باشند میتواند کارآمد و مفید باشد.
در مقابل افرادی که به مربی خود اعتماد نمیکنند، دارای فکر باز نیستند، ایدهها و نظرات خود را بیان نمیکنند، از همکاری با کوچ سر باز میزنند نمیتوانند از این فرایند استفاده لازم را داشته باشند.
میتوان گفت تدریس، کوچینگ، منتورینگ و مشاوره خصوصیات و مهارتهای کلیدی مشترکی دارند اما در عین حال تفاوتهایی هم دارند که باید با آنها آشنا باشید. برای اینکه متوجه شوید كوچينگ چيست و چه تمایزی با دیگر روشها دارد اول باید تفاوتهای کوچینگ با روشها دیگر را بشناسید.
میتوان تفاوت میان کوچینگ، منتورینگ و مشاوره را در این جدول خلاصه کرد:
در تعلیم و تدریس یک معلم مجرب و با معلومات، دانش و تجربه خود را در اختیار دانشآموزانش قرار میدهد.
برترین معلمها با استفاده از تکنیکهای تعامل محوری همچون کوچینگ، دانشآموزان خود را ترغیب میکنند تا در فعالیتهای کلاسی شرکت کنند.
در اینجا یک عدم تعادل و توازن جدی میان اطلاعات دانشآموز و معلم وجود دارد و معلم باید برای هر سؤالی یک جواب درست داشته باشد.
منتورینگ و کوچینگ شباهتهای بسیاری به هم دارند. بعضاً روشهای ارائه شده در کوچینگ و منتورینگ باهم همپوشانی دارند. منتور حکم یک راهنما را دارد که به فرد کمک میکند تا سریعتر یاد بگیرد و پیشرفت کند.
استخدام رسمی منتور در سازمان ها رواج دارد، آن ها کار خود را خارج از زنجیره مدیریتی فرد انجام میدهند، تجربه و تخصص قابل توجهی در زمینه حرفهای فرد دارند. رابطه منتورینگ آینده محور است، بر روی توسعه شغلی و گستردهتر کردن دیدگاههای فرد تمرکز می کند.
در حالی که کوچینگ بر روی زمان حال و برطرف کردن مشکلاتی تمرکز دارد که هماکنون با آنها دست و پنجه نرم می کند.
مشاوره بیشتر جنبه درمانی دارد، بر روی گذشته متمرکز است، با استفاده از دانش و تجربه خود، مشکلات مراجع را ریشهیابی کرده و به او کمک میکند تا بر مشکلات و موانعی غلبه کند که در گذشته وجود داشته و تأثیرات آن در زمان حال مشهود است، این تمرکز میتواند درونی یا بیرونی باشد.
در پاسخ به پرسش کوچینگ یعنی چه ما معتقدیم افراد خود پاسخ پرسشهایشان را دارند. کوچ الزاماً در زمینه مورد بحث تخصص قابل توجهی ندارد و تمام تمرکزش را میگذارد تا به فرد کمک کند پتانسیلهایش را آزاد کند. در کوچینگ تمرکز بر روی افراد و افکاری است که در سر دارند.
کوچ یک فرد از پیش تعیین شده و متخصص نیست؛ هر کسی میتواند در تعامل با سایرین، همکاران، زیردستان، مافوقها یک رویکرد کوچینگی در پیش بگیرد. کوچینگ یک سبک رهبری است که نخستین بار دانیل گلمن آن را تعریف کرد.
گوش کردن فعالانه و پرسشگری قدرتمند از مهارت پایه کوچینگ هستند و کوچ در پرسیدن پرسشهای درست و مؤثر مهارت قابلتوجهی دارد و با استفاده از این پرسشها به فرد کمک میکند تا خود راهکاری برای مشکلاتشان بیابند.
حالا که تعریف سادهای از هریک از آنها داشتیم اجازه بدهید با این پیشفرض که کوچ و منتور ویژگیهای مشابهی دارند، برای شفاف شدن بحث به تفاوتهای آنها بپردازیم. این را در نظر داشته باشید که مشاوره در کنار کوچینگ و منتورینگ، میتواند به عنوان یک راهکار درمانی مطرح شود که تمرکزش روی حل مشکلات درونی فرد است. تدریس نیز به معنای کلاسیک، نوعی از آموزش است که مواد درسی یا دادههای ازپیشتعیینشده و مشخصی را به فرد منتقل میکند.
توضیحاتی برای هریک از انواع کوچینگ
کوچینگ فردی که با نامهایی مثل کوچینگ توسعه فردی، کوچینگ رشد فردی یا کوچینگ تحول فردی هم شناخته میشود، در واقع به نوعی زیر شاخه کوچینگ زندگی محسوب شده و بیشتر بر روی رشد و توسعه فردی تمرکز دارد. این نوع کوچینگ به افراد کمک میکند تا بتوانند اهداف خود را در زندگی شناسایی کنند و به آنها دست یابند.
برای اینکه بدانید بیزینس کوچینگ چیست؟ باید بگوییم؛ کوچینگ کسب و کار یکی دیگر از انواع کوچینگ است که بیشتر بر روی کمک به کارآفرینان و کسب و کارهای بزرگ و کوچک تمرکز دارد و برای رشد و پیشرفت همه کسب و کارها و مشاغل چه در دنیای حقیقی مشغول به فعالیت باشند چه در دنیای مجازی، به شدت لازم و ضروری است. شناسایی و حذف باورهای محدودکننده و ارتقای مهارتهای رهبری و ارائه درک عمیقی از تواناییها و نقاط قابل بهبود صاحبان کسب و کار تنها بخشی از مزیتهای بیزینس کوچینگ است.
وظیفه مربی رهبری این است که برای ارتقای مهارتهای رهبری به دیگران کمک کند. این شاخه از مربیگری یکی دیگر از انواع کوچینگ بوده که درباره بالا بردن تواناییها و مهارتهای فردی برای کمک به سازمانها و رسیدن به اهداف عملی مورد استفاده قرار میگیرد. کوچینگ رهبری و کوچینگ مدیران معمولاً برای برطرف کردن مشکلات رفتاری در سطح مدیریت به کار برده میشود.
این نوع کوچینگ در واقع به نوعی مادر همه کوچینگها محسوب میشود و کاملترین آنها است و شاید بتوان گفت اولین نوع کوچینگ همین لایف بوده است. کوچینگ زندگی تمام جنبههای درونی و بیرونی زندگی افراد را در برمیگیرد و به آنها کمک میکند تا مسیر خود را در زندگی پیدا کنند و در جهت رسیدن به اهداف خود گام بردارند. رسیدن به تعادل بین زندگی شخصی و کار، شناسایی اهداف در زندگی و خودشاسی تنها نمونهای از مزیتهای این نوع کوچینگ است.
افراد همواره میخواهند عملکرد خود هم در زندگی شخصی و هم در کارشان را افزایش دهند، اما نمیدانند دقیقاً چگونه؟ در بین انواع مختلف کوچینگ، برای مدیران اجرایی و کارکنان یک شرکت مربیگری عملکردی جایگاه ویژهای داشته و ضروری است. درباره مزیتهای کوچینگ عملکردی میتوان به مواردی همچون افزایش اثربخشی و بهرهوری کارکنان و مدیران یک شرکت، پیشرفت و توسعه شخصی بر اساس اهداف کاربردی و قابل اجرا و غلبه بر موانع ذهنی و به حداکثر رساندن قدرت افراد اشاره نمود.
کوچینگ یا مربیگری فروش به کسب و کارها کمک میکند تا بتوانند فروش بیشتری داشته باشند و قیف فروش خود را بهینهسازی نمایند. این شاخه از مربیگری یکی دیگر از انواع کوچینگ بوده که بیشتر بر روی ایجاد یک تیم فروش موفق و مدیریت آن به وسیله مدیران کسب و کار تمرکز دارد. کوچینگ فروش باعث افزایش مهارتهای ارتباطی اعضای تیم فروش و ایجاد انگیزه در آنها میشود.
سازمان همانند یک سیستم بوده و از اجزای مختلفی تشکیل شده است. مربی سازمان به سادهسازی سیستم یک کسب و کار کمک میکند. کوچینگ سازمانی راهنمایی و ابزارهایی را در سطح مدیریت سازمان به افراد ارائه میدهد و هدف مربیگری سازمانی این است که بتواند تحولی مثبت و سیستماتیک را درون سازمانها ایجاد نمایید. بنابراین برای کمک به سازمانها در راه دستیابی به اهداف استراتژیک یا افزایش رهبری افراد و ایجاد تغییر در فرهنگ سازمانی بسیاری از کسب و کارها وجود این کوچینگ لازم و ضروری خواهد بود.
یک دانشآموز برای اینکه بتواند به خودشناسی برسد به کوچینگ تحصیلی نیاز دارد. این نوع از کوچینگ به دانشآموز کمک میکند تا با تعیین برنامهها و اهداف خود برای زندگی آینده و با توجه به آن چیزی که توانسته از خودشناسی فردی خود بفهمد، دوره تحصیلیاش را به اتمام برساند و در نهایت بتواند مناسبترین رشته تحصیلی را برای خود انتخاب نماید.
در پایان نکته ای وجود دارد که نباید از آن غافل شویم. چه کوچ و چه منتور نمیتوانند راهحل نهایی برای مسائل و چالشهای یک شرکت را ارائه دهند. بهتر است از آنها چنین توقعی نداشته باشید. آنها کمک میکنند ولی این شما هستید که باید کل فرایند آموزش را شخصیسازی کنید و با توجه به تواناییها، علایق، موانع و اهداف خود استراتژی پیشرفت خود را طراحی کنید.
معنی کوچینگ در روانشناسی و بطور کلی واژه کوچینگ (coaching) برای افراد مختلف معانی متفاوتی دارد، اما در کل میتوان گفت کوچ یا مربی به فرد کمک میکند تا با راهنماییهای او مشکلاتش را خودش حل کند و عملکردش را بهبود بخشد. این درحالی است که در روشهای دیگر (آموزش، مشاوره و منتورینگ)، به دنبال این هستیم که به سؤالات فرد پاسخ دهیم و او را راهنمایی کنیم.
فرقی نمیکند که فرایند کوچینگ در عرصه ورزشی، زندگی یا کسب و کار مورد استفاده قرار گیرد، یک کوچ خوب معتقد است افراد پاسخ مشکلاتشان را میدانند، فقط باید به آنها کمک کرد تا این پاسخها را کشف کنند.